تصاویری از زیبایی روستای زیبا...
با تشکر از دوست گرامی امیررضا امینی، تصاویر بسیار زیبا را در ادامه مطلب مشاهده فرمائید:
تصویری از مرحومه زبیده طاهری فسخودی. که در سال 1307 خورشیدی متولد و به تاریخ بیست و هشتم اسفند 1393 بدرود حیات گفت .
روحش شاد و یادش گرامی باد.
با تشکر از دوست گرامی آقای محمدرضا مرادی فسخودی بابت ارسال تصویر.
بهترين عطرتان را برای روز مبادا نگه نداريد...!
بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم، خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی می کنيم، خيلی زود عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم، خيلی خسته از خواب برمی خيزيم، خيلی کم مطالعه می کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم و خيلی بندرت دعا می کنيم چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است...
(بیست و نهم اسفند نود و سه)
مشق آب...
از پنجره مه آلود شهر "امروز" را نگاه کن...
چشمان بلوغ تاریک است، کوچه های تمدن باریک است،
دیوارهای بلند ادراک روی شاخه های سبز احساس سایه افکنده اند،
جغرافیای ایمان مبهم است و دین در پس نخوت تاریخ رنگ باخته است...
غیور مردان فسخود
بخش اول: تفنگداران شازده مهدی قلی میرزا
پس از آنکه مقادیر قابل توجهی از املاک روستای فسخود توسط تفنگدارباشی ظل السلطان (احتمالا محمد اسماعیل خان) به شازده مهدی قلی میرزا پیشکش و طی قراردادی صلح بلاعوض می گردد، ایشان روستای زیبایمان را محل تفرج و شکارگاه خود قرار داده و به علت ناامنی های موجود، برای فراغت بال و جلوگیری از تجاوز یاغیان از بین افراد نیرومند و با جنم تعدادی را مسلح می نماید.
این افراد در زمان سکونت شازده در روستا مامور پاسداری و حفاظت وی و در غیاب او نیز وظیفه حراست و دیده بانی و مدافع منافع عموم روستائیان بوده اند. در بعضی مواقع نیز برای امرار معاش و تامین خانواده به صیادی می پرداختند. از هر یک از آنان خاطراتی نقل شده که بیانگر قدرت ، لیاقت و جسارت ایشان است...
با درود فراوان و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما همولایتی های عزیز؛
چگونه می شود در برابر این همه صفا و محبت سکوت کرد و ندای صمیمیت را نشنید و دست بلند همیاری و دوستی را نفشرد...!
متولد تهران هستم، شهری که شاید تا قبل از تولدم، مآوا و مآمنی برای قربت و اجتماع مردمی خونگرم به شمار می آمد و اینگونه بوی غربت نمی داد. وقتی به زادگاه پدری سفر می کردم، در میان بوی خاک و علف، در صدای لرزان پیرزن ها و پیرمردها، در گویش شیرین و متفاوت مردم و در سادگی و محبت ناب و زلال خویشاوندانم، خلوص و صمیمیتی را می دیدم که هیچ جای دیگر نظیر آن را نمی توانستم پیدا کنم!
کسی را راه نمیدم !!!
در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم مي فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی،قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد دست به هرعملي زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به سرش زد...
به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت: قيمت جهنم چقدره؟ کشيش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم!
گلهاي گلستان فسخود: صبا و سینا مرادی فسخودی
امروز روز تولد این دو گل زیبای گلستان هست
صبا و سینای عزیز تولدتون مبارک!!!
با تشكر فراوان از خانم زینب طاهری فسخودی بابت ارسال تصوير
گلهاي گلستان فسخود: روزبه، اميرعلي و هستي
روزبه مرادي:
میخوام شعر بنویسم دفتر و قلمم کو؟ میرم دم آیفون آقا ناصر عوضش میکنه...!
هستی گرامی نوه ی آقای بهرام امینی و امیر علی مرادی نوه ی آقای مصطفی مرادی:
با تشكر فراوان از آقاي عباس مرادي بابت ارسال تصاوير
- روستای زیبای فسخود در شبکه سیمای اصفهان
- یکی دیگه از گلهای زیبای گلستان: سنا مرادی فسخودی عزیز
- تصویری از مرحوم علیرضا ابراهیمی
- تصاویری از فسخود و دشت کمشچه
- آشپزی در فرهنگ مردم روستای فسخود - قسمت اول
- مراسم سالگرد درگذشت مرحوم عباسعلی صمیمی فسخودی
- درگذشت مرحومه مغفوره بانو ناز خانم زاهدی فسخودی
- اطلاعیه شماره 3 شورای اسلامی روستای فسخود
- چکاپ
- تصاویری زیبا از فسخود