|
|
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط ناهید سعیدی
نوشته شده توسط محمدرضا سعیدی
نوشته شده توسط حسين صميمي فسخودي
نوشته شده توسط حسين مرادي فسخودي فرزند حسن
نوشته شده توسط محمدرضا سعیدی
نوشته شده توسط فيروز زاهدي
نوشته شده توسط مریم صفایی
نوشته شده توسط فيروز زاهدي
نوشته شده توسط عباس مرادی
نوشته شده توسط عباس مرادی
نوشته شده توسط عباس مرادی
نوشته شده توسط عباس مرادی
نوشته شده توسط عباس مرادی
نوشته شده توسط فيروز زاهدي
|
ديدگاهها
هر روز هر ساعت و هر دقیقه خاص است.
وما نمیدانیم که شاید آن می تواند آخرین لحضه باشد.
خداوند تمام عزیزانی که در این کلیپ هستند و امروز حسرت دیدارشان را داریم رحمت کند.
از تهیه کننده این کلیپ زیبا کمال تشکر را دارم.
واقعیتی است
چهار نسل فسخودی خدا رحمت کند درگذشته گان را و به آنان که در حیات هستند سلامتی و هم دلی عطا بفرماید .
از تهیه کننده این کلیپ تشکر و آرزوی سلامتی برای ایشان داریم .
سلام خسته نباشید! ...الحق والانصاف با دیدن این کلیپ زیبا و جذاب
،که مطمئنآ زمان و زحمت زیادی صرف تهیه آن نموده اید،به وجد آمدم !
یک لحظه به سالهای قبل برگشتم و چهره هایی را دیدم که عاشقانه
دوشادوش همولایتی ها در مراسم تاسوعا و عاشورا و 28صفر مشارکت
داشته و از اینکه بسیاری از آنان اکنون در جمع ما نیستند اشک در
چشمانم حلقه زد و بغض گلویم را فشرد!
وقتی چهره معصوم مرحوم عباس عابدی ،که خود یکی از عاشقان
حسینی و خادمان این درگاه بود،دیدم که مظلومانه روی صندلی نشسته
و با حسرت وصف ناشدنی،جوانانی را نگاه می کرد که ظرفهای غذا را
دست به دست می دادند تا سفره طعام اهل بیت را مزین کنند،حس
کردم پشت این نگاه خاموش،ناگفته های بسیار نهفته است؛گویی
صدای زنگ اشتران کاروان رحیل را شنیده بود و از ساربان می خواست تا
در ترک این منزل تعجیل نکند! وقتی مرحوم حسین یزدانی را دیدم که با
چهره ای خندان ،عاشقانه،در پی کسب بهره ای از این خوان گسترده،
برای آخرت بود،ناخودآگاه بر خود لرزیدم ؛احساس عجیبی به من دست
داد!...
رفیقان می روند نوبت به نوبت، وای آن ساعت که نوبت بر من آید!...
بله جناب آقای سعیدی،این تلاش و علاقه مندی شما بر هیچ کس
پوشیده نیست؛یقینآ همه دوستان،با دیدن این کلیپ زیبا،حس و حال مرا
پیدا کرده اند؛ولی باید بپذیریم که همه افراد، توان ابراز احساسات درونی
خود را، چه به صورت کلامی چه به شکل نوشتاری ندارند؛ولی این بدان
معنا نیست که زیبایی ها وارزشها را نمی بینند واز آن لذت نمی برند.
با وجود اینکه می دانم خیلی درگیر کار و گرفتاری های روزمره هستی؛
امیدوارم این کار زیبایی که بنا نهاده ای استمرار داشته باشد و چراغ این
خانه خاموش نشود.
می دانیم که ابرازهنر و خلاقیتها به انسان آرامش می بخشد و از سوی
دیگر خدمت به خلق،چه در زمان حیات وچه بعد از آن،روح آدمی را جلا
بخشیده و آن را مفرح می سازد و... عمل نیک است که باقی می ماند.
امیدوارم درهمه مراحل زندگی موفق باشید.
حسینی
................................................
سلام سینما
باغ فردوس
و چنارهای سر به فلک کشیده
مشتاقان سینما پنج هزار اومدن
با یک اعلان
دوربین پشت سر جمعیت
شروع به گرفتن میکنه
شروعی به یاد موندنی
جمعیت مشتاق بازیگری
بی خبر وبداهه داره نقش آفرینی میکنه
از بالا نشون داده میشه
درب موزه سینما
و
بقیه ماجرا که دیدید
سلام سینما پایانش
با نام ونشون تموم میشه
............................
اما
سلام فسخود خودمون
شروع تاثیر گذار داره
نقش آفرینان
همه آشنا
همه محبوب
صحنه ها واقعی
بعضی فرار از دوربین
غافل از زبلی و زیرکی دوربین
بیننده بی اندازه درگیره وکنجکاو
چهره به چهره میگرده
و حدس میزنه
سلام فسخود ما
پایانی ماندگار داره
پایانشو باز گذاشته
برای تو
برای من
که ادامه بدیم
آخر سلام فسخود میشه
اینو دید
اینو خوند
((از نام چه پرسی که مرا ننگ زنام است))
دم تمامی فعالین بی ادعا وزحمتکش گرم
((که مرا ننگ زنام است)) ))
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله ی سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوه ی صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
آقای حسینی عزیز از ابراز لطف جنابعالی و آقایان مرادی و امینی عزیز بسیار ممنون و متشکرم.
نیازی به گفتن نیست که شروع بکار و تداوم سایت روستا و رسیدن آن تا منزل امروزي تنها مرهون توجه، پیگیری، حمایت و تشویقهای شما و همین دوستان بزرگواری بوده که فقط به شوق حفظ و پاسداری از سنتهای با ارزش این آب و خاک زحمت کشیده اند و حقیقتا تا به امروز بیشتر از دونگ خود نیز پرداخته اند.
و حقیر فقط امید دارم که بتوانم بعد از این هم جوابگوی بخش کوچکی از بذل توجه همشهریها و دوستان گرامی باشم و اندکی از سهم به تعویق افتاده خودم را ادا کنم.
لازمه تداوم و بالندگی حرکتهای اینچنینی فقط و فقط وجود همین همکاری و تلاش گروهیست و با همياري همه صاحبان نظر و سلیقه، کم کاری فردی جایی برای عرض اندام ندارد.
سَخویی، سَخویی نَهِنگاره خوبه؟
جهت تهیه این کلیب بسیار زیبا که خود یادی از سنت زیبای مراسم سوگواری و یاد عزیزانیست که در این مراسم بودند و جایشان خالیست ممنون.
استوار و جاودان باشی .
پدم سخویی بهنگارون .
چرو خورو سخویی سخویی نهنگارین .
سخویی زبونی هه که ماه هامون یاد مونشون داهه .
هر سخویی که سخویی نهنگاره به زبون سخویی ظلم کره .
سخویی زبون مادری مونه که پاری از سخویی ها ویرشون وشه ه .
بورید همت کرین سخویی بهنگارین تا سخویی ویرمون ونشو .
اگه سخویی بخونید وهتر ملتفت بید .
از نی که خیلی سخویی وم نوشت ؟؟ .
اصلا خودون نظر هدید .
غلط املا ها ببخشید شاید قصدی تو کار ...........بو.
.................................
یادش بخیرخوب یا بد واقعیته
.................................
چوگوک, هفت سنگ, لی له
شلوار پاچه گشاد،یقه خرگوشی،
نفت تو بقالی
آدامس شیک همیشه بهتر جویده می شه
ماست طاقاری ،ماست شیشه ای
بروسلی،صمد آقا،مراد برقی ،اوشین،راکی
درشکه ،ایران پیما، اتو توکل
بساط دانه های روغنی (خش خاش)
چمبر،ریواس،تهک،زال زالک
دندون های طلا ( نچه دانه )(این جوری می شد دندونو نشون بدی)
پانک و کارتون خواب و ژان والژانها
دو دره " چتر باز" تیغ زن " کََنه
سلمانی و(چای دارچین)
لب کارون
فیلم سه بعدی عینکش(پنج ریال)
مه داخل سینما(سیگار) وفرش کف سینما( پوسته تخمه)
هیپی هاپو ساندویچ (سه زار)
تخمه آجیل بستنی(دست فروشهای سینما)
قیصر و(پاشنه افتاده کفش وکت آویزون وتیزی)
خداداد عزیزی, عابد زاده, حجازی, پروین
محمد نصیری, ٍکلی, فریزر( پنج صبح)
کانال یک ودو پاره وقت(تلویزیون)
تلویزیون سیاه وسفید، ویدئو، تیوی گیم
موزمار,وزه,آب زیرکاه
تلویزیونا بَرٍش دوو کٍلشٍم دوو پدو برببندی تا تصویر بوره
کنترلش وَچَه کٍستره بو(دوتا کانالش دوو)
اگه الان بو پدو چه کرین(پدو بشی تو تلویزیون)
آب انبارو یخ قالبی
پشتی کرسی(خُل)
ٍاَتَش لالی,اوشتاوی،کیاوشی، بتَچه
عددی نیستی، مگه ازروی (... ) رد شی
میزنمت ،بزار اونارو که زدی از بیمارستان بیان بیرون بعد
داش آکل, بیک،وثوقی، دستم به مغزم نمیرسه
خیلی از نوزادان اسمشون شد فردین
بابا کرم
مُلَن روژ, باکارا،گاردن پارتی،قصریخ ،اردوهای رامسر
پیش آهنگ (مدارس)
میل, کباده ،تخته شنا،چرخ
آبگوشت،اشکنه،قرمه،شولی پیتو،آش ترش،
آل،علی بالاکش،شانه چپ و راست(ثواب وگناه)
حرام و حلال (اوزومبرون وشطرنج)
(اتوبوس دو طبقه)(بلیط دو ریال) ورق چی شد؟
گیوه،گالش،( کتونی چینی ،هفت تومن)
تلخ وشیرین، هفت خواهرون،جانی دالر
هفت کچلان،شعبون جعفری،عباس تانکی ،علی شیراز,علمداران
گُوگَل, سرلو, ایستگاه چی, سراوان, سرخ لوسخو, سنگ دوقلو, پل فردیس, تُخچی
سوسول،قرتی،رقاص،(مَکُش مرگ موش)
تابلو،پیشونی سفید،قیافت داد میزنه
تا تو بگی (ف)
آژان ،اَمنیه،
برنج آمریکایی
مرد شش ملیون دلاری, سرزمین عجایب، عصر حجر
روغن نباتی
رنگارنگ ،شبکه صفر(برره)
چال اسکندرون(نُچُسفکو)
گلهای جاودان
البتَ هَر سَخویی کی سَخویی بِوینه خُورُو اون سَخویی چه تو سَخو یا لوسَخُو پِده سَخویی بِهِنگاره
زبان مادری (سَخویی) را پاس بِداریم.................
البته کی هر کی تیغشه وونه پده خورو سخویی سخویی بهنگاره اما تو بعضی یورتهایی کی غیر سخوییها هم تورن و شن پده سخوییها غریب نوازی بکرن و اقلن چار باینش تاشون فارسی بهنگارن! تا نی غیر سخوییها احساس غریبی نکرن!!!
چشم محمد آقا ما هم تا جاييكه تيغمون بريد! سخودي حرف ميزنيم و بقيه اوقات از صحبتهاي سخودي شما و بقيه دوستان لذت ميبريم.
دَرموردِ فَرمایِش شِمو کِه جِمعِ سَخویی پِده رِعایت سَخویی فارس زِبون بِکره بله جِمع سَخویی کی سَخویی هِنگارِه و فارس زِبونِ علاقَه مندی نازیکِش دَهِ و پِدش سِخویی یادگیره پِده کومَکِش کِره .
فارسی زِبون علاقه مند به سَخو و سَخویی پِده مَطلِبی کی سایت رو هِرِسنه هَر کَلمه سَخویی کی زونه پِده قاطی کَلمات فارسی کِره اِ گِه تِقَلُب هِم بِکِره یَعنی از یَکی وِپَرسِه و وِنِوِسِه اِشکالی نَداره .
اِحتیاطِن از پِش وِپَرسه وَهتَره تا زوماهشون اِطلاعاتی بِه دَست مَه کی پاری زوماه ها تو کارِ هالَولَت ها شِیطَنت کِرن .
فِقَط دَر ایتا مورد بو سَخویی که سَخویی بَلَده خرو سَخویی بی کی سخویی بَلده سخویی نَه هِنگارِه ، اینشاالله دَر جَلَسهَ بَعد بیدون رو وائون که اون چه سخویی هِ .
دیگ ها بو پُرِ قُرمَه هُمبَه ها هِم پُرِ ماش
صُحب جُمعَه بِه خِرید شولی و آش
خدا حافظی
زِبونِ سَخُویی کِهِ زِبونِ اَژدادیمونه، پِها ، ماها ، جَجَه وُ باخاجَه هامون خُوروُ نی زِبونِ هِنگوشتَئَن ، خُوروُ نی زِبون لالایشون بیمون روُ بِووته ، داعاشون بیمون رو کَرده ، آلموهاشونِشون ووته ،....... حُرمت داره...! ارزِش داره.....! وَ پِده تا یُورتی کی تِقِمونِوونه نَهَلین ازبین بِشو ، حَدِاقَلِش نیهِ کی از گُردترها و قِدیمی های سخُو وِپَرسین ، ضبط کِرین ، هِم یادِگاری بو بیمون رُو ، شایِد هِم یَگرو ایتا دیمه کی پِدبوش این کَلَمات یوگِرد کِره ، اونوقت نی بایگانی هایِ کوچولی به کارِشِ توره و چه وَهتَره کی هِموها کی سَخُویی بَلَدین به یوکی رَسین سَخُویی بِهِنگارین.
آما اون سَخویی کی سَخویی بَلَده وُ خُوش به اون رَهِ بِنده کی آشنایی نداره خُوروُ نی زِبون ، وَهم بِشگیرِته کی جِنسِش فَرخِ کِره یا بیش ظُلم بِبَهِ ، تو شیرِخورشید دَ دُنیا مَهِ یا اِشتِباهی عَوَض بِبَهِ وَ به یورت هانبورگ سرش بَر اوردِه از کورک یا باخاجَش نون گِندُمِشِ خارده. به سَخوییِ سخویی بِهِنگار، واجِبِه نی شخص روُ ناخ کیشی نَکِره ، کومَکِش کِره وَ زوُ نِشون هِده کی تحتِ تأثیرِ اون بابائیَه هِ ، به قَولِ فارس زِبونا بِوائِه : ((بابا تو دیگه کی هستی)) و به هر لَهجَه ای هِم کی بِهِنگاره اِشکالی نَداره.
سه تا لهجهَ مهمِ به قَولِ فارس زِبونا کِلاس دار : اِصباهونی ، تِهرونی و شِمرونیهِ. آما پاری بی مَسائِل هِم هِ کی خویِ نی شَخص پِده حِواسِش بیشون بو مِثِلِند کَلَمَه ((کیا)) تِهرونی وائه ((کُجا)) اِصباهونی وائه ((کوزا)). وَقتی پِدَش تِهرونی بو پِده حالتِ تِهرونی به خوش گیره ، تِکی ویشتَر آینِش تاک نه ، زِنَقدونِش زیاد کَجُ روست کِره ، دَستاهاش ویشتَر حَرَکَت داربو به پَس بوائه پَ .
اِگه پِدَش نَقشِش اِصباهونی بو بازِم پِده مِلایزَکاری داربو اٌصباهونی ها خِیلی زِرِنگَنُ حِسابگَرن حاضِرجِواون. توبِهِنگاریدَ زیاد آینِش تاک نَنهِ ، لِوها به حالتِ غُنچَه ، یعنی آین تِنگ بِگیره کی هِوا از شُش هاش یَگبا بَر نَشو ،خاصیتش نیه کی همیه اُکسیژِن شُش مَصرِفِ بو ، از طرفی رویی پانجَه شَصتا نِفِس پَلِ کِ وَ شُش کِمتر کاره کِره ، یعنی عَمرِشون ویشتَرِ بو ، بالو نیکه به نی مَرحَلَه رَسه پِده مُرَتِب جَلاو آینه دَ تَمرین کِره.
بِبَخشید این شالاّ اگه عمری باقی بو تو جلسَه بعدی راجع به لهجه شمرونی و حروف اضافی صحبتِ کِرین ...................
به عقل آفرينان ديوانه ات
به میخانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
ميي ده كه چون ريزيش در سبو
بر آرد سبو از دل آوز هو
از آن مي كه در دل چو منزل كند
بدن را فروزان تر از دل كند
از آن مي كه چون چشمت افتد بر آن
تواني در آن ديد حق را عيان
از آن مي كه گر عكسش افتد به باغ
كند غنچه را گوهر شب چراغ
از آن می که گر عکسش افتد بجان
توانی بجان دید حق را عیان
از آن می که گر شب ببیند بخواب
چو روز از دلش سر زند آفتاب
ميي صاف ز آلودگي بشر
مبدل به خير اندرو جمله شر
مي معني افروز و صورت گداز
ميي گشته مجنون راز و نياز
ميي از مني و تويي گشته پاك
شود جان ، چكد قطره اي گر به خاك
چشي گر از اين باده كوكو زني
شوي چون از او مست هوهو زني
ميي سر به سر مايه عقل و هوش
ميي بي خم و شيشه در ذوق و جوش
بيا ساقيا مي به گردش درآر
که می خوش بود خاصه در بزم یار
ميي بس فروزانتر از شمع روز
مي و ساقي و بادهٔ و جام سوز
ميي کو مرا وارهاند ز من
ز آئین و کیفیت ما و من
از آن مي حلال است در كيش ما
كه هستي و بال است در پيش ما
از آن مي حرام است برغيرما
كه خارج مقامست در سير ما
ميي را كه باشد در او اين صفت
نباشد به غير از مي معرفت
تو در حلقه مي پرستان در آ
كه چيزي نبيني به غير از خدا
بگویم که از خود فنا چون شوی
ز یک قطره زین باده مجنون شوی
بشوریدگان گر شبی سر کنی
از آن می که مستند لب تر کنی... رضیالدین آرتیمانی
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
لَهجَه شِمرونی خِیلی هَزینَش زیاده وُ چه وَهتَره کی یَکی دَورُو پَرِش نَشو آما اِگه یَکی بِشُو ، نی مَسائِل پِده رعایت کِره :
اَوِلِن : پوشاکِش پِده مارک دار بو.
دومِن : از نِظَرِ ظاهِر خاش لِباس وُ لاغِر پِده بو ، پُرُتِز وُ بوتاکس وُ یوگا وُ زومبا وُ ایروبیک و.... یُورت خوُش داره.
آما ایتا رَهِ میون بُرهِم هِ ، موقَع بِهِنگاری سرلُپهاش بالو بِره ، لِوها حالتِ ناودیسی داربو ، از کلماتِ ( اِی وای ، اِلاهی ، مِرسی ، چه جالِب ، حِیوونَکی ) زیاد اِستِفادَه کِره ، حالَتی داربو کی هَمَه چی بیشرُو تازِگی داره ، خُصوصِن تو دَر وُ دَهات دَ. دِماغِش اِگه عمل نَبَهِ ایتا چسب خُوروُ تِکی جُل دَورِش پیچه یعنی قُنداقِش کِره. خِیلی پِده هوشیار بو لَهجَه یِ خطرناکیه.
خُوم یَگبا ناپَرهیزیم بِکَ وُ خِیلی بور بِبُئون ، حُدودِ ویست سالِم بوُ ، بِشُوعین وانِت بِهرینین ، پیل وانِتَمون هِدوُ ، خیلی هِم خاشحال بُوئین ، صاحاب بُنگاه بِشووت کُمسیونِ مُو هِنَدی؟! اَوِلین با بُو کی نی کَلَمَم ایتَشنید!! دِویستِمنِم هِدوُ. اَخی یَکَه ای بِخا وُ بِشووت وَچَه کیائی؟ بِمووت شِمرون. بِشووت غِلِطِت کَرده. بیم بَرخا وُ بِمووت چه وائی؟؟؟ بِشووت اِگه وَچَه شِمرون بُوئی دوهِزار تِمِنِد هِدوُ. نیه کی وائون شِمرونی هَزینَه داره...
آما حَرفِ اِضافَه ؛
هِمین زُوئی کی زونید حَرفِ اِضافَه لِفَه میونِ دوتا کَلَمَه هِ ، مِثِلِند از ((که)) تو سَخویی ، فارسی وَ ویشتَره گویش های ایرانی اِستِفادَ بو. آما پاری از حرف ها هِ کی اِنحِصارین جُفتِ ((کی)) ، گاهی به یُورتِ ((که)) هِنِگه آما در اصل ((کی : چه کسی)) هِ ، حرف بعدی هِم ؛ ((دَ)) که نی هِم مختص زبون خومونه . مِثِلِند : کیادَ بُوئی ،کی فارس زِبونِ وائه ((کجابودی)). نی (دَ) تِلَه یِ زِبون سخوییه کی اِگه یَکی بِوائه کُجادِ بودی ، تو تِلَه کَتِه . چون در زبان فارسی حرف اضافه (دَ) یا (د) نَهِ .
وز هر چه فارغیم،بجز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد بهیچ روی
الا بموی دلکش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاینهمه وصفش کنند نیست
جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست
گلهای باغ با همه شادابی و نشاط
خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست
یک موی یار خویش به عالم نمیدهم
ما بسته ایم رشته جان را بموی دوست
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل بهمه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمیکنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست
احمد شهنا
استاد شمو روست وایی.که همو سخویی ها پده خورو یوسخویی به هنگارین
آما خورو شرایطی که اکثر همو سخویی ها رو پیش مهه نا خواسته از
زبون مادریمون فاصله مون بگیرته . تقصیری ندارین تو محل کار که همه
فارسن محیط کیه واده هم که همین حالته چون هم زبون ندارین کم کم داره خیلی از واژه ها ویرمون وشو امید وارین خورو کمک شمو و بقیه
هم شهریها حد اقل از همین صفحه مجازی خورو یو سخویی بهنگارین
بلکه ویرمون ونشو سخویی هین از زحمت های شمو ممنونم.
روستی استاد اگه معنی واژه هایی جفت بور ببو یا بو تاکس و......
ونوسیی خاشحال بیین دست شمو درد نکره .
دوست عزیز دستِد درد نکره چه سوال های قِشِنگ و به جا خدمت شمو عرض کرون بورببو یعنی رنگش عوض بِبو یا دِروش دیم کَت اما فارس زبونِ واعه مچشو گرفتم رنگش زرد شد کِنِفت شد البته ایتا منو میگی خیلی سِنگین هِم دارِه نزنون جلاو نی کلمه ها دَ وائن یا پشتِشون .
اما بو تاکس شر مندئون نی در تخصص مو نَهِ مسئلهِ پِزشکیه کی دکتر سایت اگِه دی مِه در خمدتون هِ خَسته بِبئون از دست نی دکتر تو نی وانفسا دَ بِشَهِ پی طِب پلِشَه ایتا نَهِ کی بیش بوائه عزیزِم اهرو کی دوشمِن وارین نی طِب پِلشه وِل کِه بوره به مشکِلات اساسی مون بِرَس هفت هزار ساله کی اجداد هِمو از طِب پخَچَه فایدَ شون بِبَردِ کی اِگه فایدش ندو تاکنو نسلمون ایکته بُ نی کار خطرناکه چهار با ینشتا آبادی نیور مون دَهَن کی دُشمِنَن و دست ایتا بِبَهَن خورو اون آبادی که رَهِ سخوش بکیشا نازیک خوش و نی ها نی پِلِشَه پیرون عثمون کِرَن و بِهونه گیرَن اِگِه جِنگ بِبو اونا توکِیشون هِنِگَن وَ رَهِمون دَرِ بِندَن خورو تیر کِمون از پشت پنجِره تیر تَرقاسِ کِرَن تهمت بِندَن کی نیت هِمو نیه کی پلشه تو یمه خسین حتی نَهلن کاوگ سَخو تو مارسور دَ اووِزی کِره نی همه زحمتشون شورایی ها بکیشو جوهاشون سیمانی کَ نی آبادی ها پدشون ووره سمنَه بهرسنن جوها دشت سخو هِلِک کِرِه خلاصه بِرادر زبونم میش بَر او ایرو بوره به درد مردم برَس .
آخرین خِبری کی بِدَستِم رَسائه نیه چند روئه ایتا گله غِلا جاغَه تو اسمون سَخو دَ دَورِ بِندَن فکر نکرون تفریح رو بِمَه بَن .